گفتگوی آقای سلمان یزدانی با خانم پریسا احمدی منش مربی تخصصی شخصیت شناسی mbti و کوچ حرفه ای فردی و شغلی
چیزی که به عنوان روانشناسی در ایران جا افتاده است، روانشناسی ناهنجاری ها است وتمرکز آن بحث درمان می باشد، در حالی که روانشناسی گرایشهای متفاوتی از جمله روانشناسی مثبت گرا می باشد. در روانشناسی مثبت گرا به افراد کمک میشود تا مسائلشان حل شده و مشکلاتشان به ناهنجاری تبدیل نشود، تا در نهایت نیاز به درمان نداشته باشند. کوچینگ زیرمجموعه روانشناسی مثبت گرا می باشد. در هاوش گپ 9 با خانم پریسا احمدی منش مربی تخصصی شخصیت شناسی mbti و کوچ حرفه ای فردی و شغلی در مورد خوش بینی و بدبینی آموخته شده صحبت می کنیم.
تفاوت خوش بینی و بدبینی در چیست و چه تأثیری بر زندگی افراد دارد؟
افراد بدبین موفقیت های کمتری کسب می کنند، میزان خوشنودی در زندگی آن ها کمتر است و از نظر جسمی در مقابل مریضی ناکارآمد عمل می کنند؛ در مقابل افراد خوش بین در زمینه های شغلی موفقیت های بیشتری کسب می نمایند و از روابط بهتری برخوردارند، همچنین حال درونی و بیرونی آن ها بهتر است، اینجاست که خوش بینی اهمیت پیدا میکند.
آیا افراد مالی که براساس عدد و رقم تصمیم گیری می نمایند در دسته افراد بدبین جای میگیرند؟
نمی توان این دسته از افراد را در دسته بدبین ها قرار داد، این افراد سخت گیر هستند و براساس حواس پنج گانه اقدام می کنند، لذا مفاهیم انتزاعی و مفاهیمی که در دنیای واقعی قابل دیدن نیستند برایشان قابل قبول نیست و فقط سند و مدرک مورد قبول ایشان می باشد و بیشتر در محدوده منطقی پیش می روند، کم ریسک می کنند، خلاقیتشان نسبت به افرادی که مفاهیم انتزاعی را درک می کنند کمتر است، در مقابل افراد با درک انتزاعی بالا ریسک پذیر و خلاق تر هستند و به همان میزان که درصد ریسکشان زیاد است می توانند موفقیتهای بسیار چشمگیری را کسب نمایند.
درماندگی آموخته شده چیست؟
مارتین سلیگمن روانشناس آمریکایی در سال 1960 در حوزه روانشناسی مثبت گرا فعالیت داشته است. این روانشناس آزمایشی را بر روی سگی در قفس انجام داد. او قفس را به دو قسمت تقسیم نمود و در یک نیمه آن شوک الکتریکی قرار داد. دفعه اول سگ را داخل نیمه شوک دارگذاشت و شوک را به او وارد کرد که باعث شد سگ از طرفی به طرف دیگر قفس پرش کند و خودش را از شوک رها کند، دفعه دوم دست و پای سگ را می بندد و سگ هرچه تلاش میکند که خود را نجات دهد نمی تواند، دفعه سوم طناب سگ را باز میکند و این کار را تکرار می کند ولی سگ برای نجات خود هیچ تلاشی نمی کند. در اینجا سگ آموخته که درمانده باشد.
این آزمایشات و چند آزمایش دیگر بعدها رو موش ها و انسان ها انجام شد که متوجه شدند انسان ها نیز دچار درماندگی آموخته می شوند و ممکن است حتی در حل مسائلی که قادر به حل آنها هستند ناکام بمانند.
نظریه درماندگی آموخته شده:
در این نظریه گفته میشود که اگر انسان ها شکست ها و ناکامی هایی را تجربه کنند هرچند که کوچک باشد ولی ممکن است به این نتیجه برسد که هیچ کاری را نمی توانند انجام دهند، در صورتی که توانایی انجام یک سری کارها را دارند. یعنی ما می آموزیم که درمانده باشیم ولی درحالی که درمانده نیستیم.
چگونه از ابتلا به درماندگی آموخته شده پیشگیری کنیم؟
یکی راه کارهایی که میتوانیم انجام دهیم تا به درماندگی آموخته شده دچار نشویم این است که خود را در معرض شکست قرار ندهیم. استفاده از تجربیات دیگران، خودآگاهی، خودشناسی و تقسیم هدف های بزرگ به هدف های کوچک از دیگر راهکارهای پیشگیری از ابتلا به درماندگی آموخته شده می باشد.
آیا پس از ابتلا به درماندگی آموخته شده امکان درمان وجود دارد؟ اگر بله چگونه؟
تغییر رفتار با خودآگاهی:
وقتی انسان شکست میخورد به صورت ناخودآگاه احساس درماندگی می کند، و برای حل آن باید در خودآگاهش شکست را قبول نکند و به خود بگوید این مشکل موقتی است و راه دیگری را برای رسیدن به هدفش انتخاب کند.
رهایی از کنترل بیرونی:
رهایی از تلاش کردن برای چیزهایی که در کنترل ما نیستند. تنها فردی که میتوان کنترلش کرد خود ما هستیم و تنها کاری که میتوان انجام داد این است که به افراد اطلاعات دهیم و آن ها را از اشتباهاتشان مطلع کنیم ولی نمیتوانیم آن ها را کنترل کنیم. بنابراین تلاش برای تغییر چیزهایی که تحت کنترل ما نیستند کاری بیهوده است.
چگونه تشخیص دهیم فردی خوش بین یا بدبین هستیم؟
درونی کردن یا بیرونی کردن رویداد:
اگر اتفاق، مشکل یا مسأله ای برای شما رخ می دهد آن را به خود اختصاص می دهید و دائم خود را مقصر می دانید و سرزنش می کنید فردی بدبین هستید، ولی اگر می دانید شما تلاشتان را نموده اید و عوامل دیگری که تحت کنترل شما نبوده مسبب این موضوعات است فردی خوش بین هستید.
فراگیر دانستن یا فراگیر ندانستن رویداد:
اگر پس از کسب موفقیتی آن را تکرار پذیر نمی دانید و آن را به شانس و اتفاق نسبت می دهید فردی بدبین هستید و اما اگر می دانید که شما با تلاشتان به این موفقیت دست یافتید و می توانید باز هم به موفقیتهای بعدی و بیشتر برسید فردی خوش بین هستید. اگر پس از شکست در کاری کل آن ساختار را مشکل دار بدانید در صورتی که این مشکل برای یک جزء اتفاق افتاده است، فردی بدبین هستید و برعکس اگر بدانید این یک جزء از کل بوده و دلیل بر شکست در زمینه های دیگر نیست فردی خوش بین هستید.
به عنوان مثال شخصی در روابط عاطفی با همسرش شکست خورده و منجر به جدائیش میشود اگر فکر کند همه همینطورند و دیگر نمی تواند ازدواج کند فردی بدبین است ولی اگر بداند که مشکل او با این یک فرد بوده و قرار نیست همه اینطور باشند فردی خوش بین است.
دائمی یا موقتی دانستن رویداد:
اگر پس از بروز مشکلی شما آن مسئله را موقتی بدانید و ایمان داشته باشید از آن گذر خواهید کرد فردی خوش بین هستید و اما اگر در لاک غم فرو رفته و تصور کنید این مشکل همیشگی است و حل نخواهد شد فردی بدبین هستید.
آیا خوش بینی با واقع بینی متفاوت است؟ ما باید خوش بین باشیم یا واقع بین؟
در حقیقت خوش بینی همان واقع بینی است و در حقیقت ما باید واقع بین باشیم خوش بینی با بی مسئولیتی و حماقت متفاوت است. به عنوان مثال شما درس نمی خوانید و در امتحان قبول نمی شوید و به خود میگویید من مقصر نیستم، امتحان مشکل داشت چون نمی خواهید مشکلات را درونی کنید، این فرق دارد و نامش بی مسئولیتی است چون اینجا شما می توانستید در نتیجه تأثیر بگذارید و تغییرش بدهید. یا کسب و کاری را راه می اندازید و می بینید که پی در پی متحمل ضرر میشوید و چندین نفر به شما می گویند کارتان اشتباه است ولی شما می گویید این موقتی است و حل می شود، این شرایط برای همه است در حالی که اینطور نیست؛ این حماقت است و شما می توانستید با مشورت و بررسی دقیق تر از بروز مشکل پیشگیری کنید. بنابراین بین خوش بینی و بی مسئولیتی و حماقت فاصله زیادی وجود دارد.
در صورت تمایل می توانید ویدئو این مصاحبه را در آپارات هاوش که لینک آن در زیر قرار دارد مشاهده نمائید.
هاوش گپ های دیگر را دنبال کنید:
هاوش گپ۸: گفتگو با مدیر عامل باشگاه تیوان
هاوش گپ 7:گفتگو مدیر عامل شتابدهنده هاوش با مدیر عامل فینووا
هاوش گپ 6:چرا باید در بورس باشیم؟
هاوش گپ 5:مدل سازی کسب کارها در صنایع خلاق
گردآورندگان: تکتم زحمتکش مرجانه، مونا فدائی